قشنگترین بهانه زندگیم

من و باباجون تصمیم گرفتیم  تولدتو دو روز زودتر  یعنی 27 آذر روز جمعه جشن بگیریم. تعداد مهمونامون  22 نفر بودن که جای مامان بزرگ و آقاجون خیلی خالی بود  چون سفر مشهد  بودن .  تصمیم گرفتیم ناهار رستوران باشه و بعد از ناهار  جشن تولدتو بگیریم.  اینم از تزیین  پذیرایی که باباجون  زحمتشو کشید   که در عین سادگی خیلی  هم خوشگل شده بود . عزیزه دلم  خیلی خوشحال بودی ؛  چقدرم کلاه تولد بهت میاد        اینم کیک تولدت که به شکل باب اسفنجی بود . بازم دست بابایی درد نکنه...

...

                    ...

من یه مادرم....... از اینکه می بینم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش دیگه اندازش نیست  حس خیلی خوبی دارم . وقتی فرزندم و نگاه میکنم  و قد وبالاشو میبینم  ذوق می کنم . خیلی وقته که برای خودم وقت زیادی ندارم .... خیلی وقته که نتونستم  غذامو تا گرمه و لذت داره تا آخرش بخورم ......اما وقتی فرزندم شیرشو  با میل میخوره  و تموم میشه انگار خوشمزه ترین غذای دنیارو خوردم  خیلی وقته..... خیلی وقته..... همه این خیلی وقتارو با یک لبخند کودکم عوض نمی کنم  دلم ضعف میرود برای دنیای مادری  دنیایی که متعلق به خودت نیست  هم...

...

سلام پسر گلم ، نازدار مامان ،پسمل مامان  18 ماهگیت مبارک پسرم . روزها مثل برق وباد میگذره و تو هر روز بزرگتر میشی ،هر روز شیرینتر میشی عسلم خوشگلم  اینم چنتا از عکسای 18  ماهگیت:                   ...

...

پسر گلم  5 بهمن ماه  تونستی بدون کمک بلند بشی وچند قدم برداری و کلی مامان و بابا  رو ذوق زده کنی .بعد از اون روز هر روز تمرین میکردی و به تعداد قدمات اضافه میشد حلا میتونی کل خونه رو  با قدمای کوچولوت راه بری و بگردی قربونت بشم من ...

12 بهمن تولد مهدی جونه که دو روز زودتر  براش تولد  گرفتن و همه فامیل خونه عمه دعوت بودن مهدی جونم تولدت مبارک ...