رادینرادین، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

قشنگترین بهانه زندگیم

اندر احوالات رادینی

1393/4/26 12:07
نویسنده : آیناز
276 بازدید
اشتراک گذاری

رادینم این روزا خیلی شیطون شدی،یه جا بند نمیشی،دیگه حتی برا یه لحظه هم نمی تونم تنهات بزارم. همش میری سراغ چیزای خطرناک مثل پریز و سیم ،یه بار دیدم یه مهره فلزی پیدا کردی و داری میبری تو دهنت اصلا نمیدونم اون مهره کجابود!!!یه بارم اومدم دیدم دهنت پر دستمال کاغذیه

سرعت سینه خیز رفتنتم هر روز بیشتر وبیشتر میشه تا حدی که کافیه یه چیزی رو نشون کنی بلافاصله با سرعت جت میری سراغش.babywalker

وقتی تو دست من وبابایی لیوان میبینی میگی"بووه" دو بارم واضح گفتی"آبه"     بابا" هم که خیلی وقته میگی.  منتظر مامان گفتنتم عسلم 

دیروز دو تایی باهم رفتیم خرید(تو عاشق بیرون رفتنی) رسیدیم خونه تا من رفتم مانتومو در بیارم اومدم دیدم خریدارو ریختی و داری یکی یکی امتحانشون  میکنی!!!!!

بقیه شیرین کاریا با عکس تو ادامه همین مطلب میزارم.....این داستان ادامه دارد!!

.

.

.

اینم ادامه ماجرا:

پسندها (14)

نظرات (5)

مامان زهره
26 تیر 93 15:32
آخ جون عزیز دل با نمک. من عاشق این کنجکاوی هاشونم.همیشه دنیا به کامت باشه رادین جونم
مامان فاطمه
26 تیر 93 23:27
الهی بگردم. چقدر ماهه این گل پسره قند عسل. هزار ماشالا. خدا برات حفظش کنه عزیزم. پسر باهوش و ناز داشتن همینه دیگه مامانی. ایشالا همیشه شاد و سلامت باشی رادین جونم. با اجازه وبلاگ رادین جونو لینک کردم.
مامان جووووووون
27 تیر 93 18:47
lعیب نداره عزیزم
مهدیه
29 تیر 93 10:54
ای جووووووووون چه شکمو بهم سر بزن و نظر بده مرسی
مامانی
5 مرداد 93 9:31
شکمو از الان میخوای سوسیس بخوری؟! بذارش کنار پسر خوب البته رهای منم هرچیزی را که میبینه میخواد بخوره